سیزده ماهگیت مبارک نفسم
سلام عشق ونفس مامان و بابا
دیروز ١٣ ماه ازبهترین روزای زندگیمون سپری شد و گل پسری قدم تو١٤ماه گذاشت.
ولی همچنان چهار دست وپا میری و اصلا تلاشی برای راه رفتن نمی کنی.از همه چی بالا میری به همه جا سرک میکشی.دیگه یه تیکه اتیش نیستی و خود اتیش شدی و پدر مارو در میاری و شلوغی و شیطونی میکنی و البته خرابکاری.از کارای جدیدت بگم .یاد کرفتی لباتو مثل غنچه جمع میکنی هو هو میکنی وادای هاپو در میاری.عاشق توپ و بادکنکی.وقتی دست یکی میبینی دستتو دراز میکنی طرفش و جیغ میزنی که بده به تو.یا وقتی دست یکی خوردنی میبینی چنان ابرویی میبیری از ما که انگار چند روزه هیچی نخوردی.خوردنی رو میگیری و چنان خوشحال میشی و با اون دستای نازت میزاری تو دهنت.وقتی کسی میخواد از خونه بره جیغ میزنی که تورم بغل کنه و بعدشم بای بای میکنی به ما وبیرون نشون میدی/خلاصه یک شیطونی شدی که نگو
با عرض معذرت.ببین چه اداهایی در میاری
گنجشک پسرخاله و علی جون
بیچاره بعبعی
عاشق نونی و اینجوری میخوریش
دستبرد به دستمال کاغذی
تا پست بعدی بای بای