علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

علی شیطون بلا

بابا حمید تولدت مبارک

  چه لطيف است حس آغازي دوباره،   و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس...   و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن!   و چه اندازه شيرين است امروز...   روز ميلاد...   روز تو!   روزي که تو آغاز شدي!   تولدت مبارک   امروز تیر ماه تولد بابایی هستش بابایی ساله شدی انشاالله شی دوست داریم  علی و مامانی ...
7 تير 1392

4تا5ماهگی

جوجوی مامانی ٤ماهگیتم تموم شد و داری روزای  ٥ ماهگیتو یکی یکی پشت سر می ذاری .روز به روز بزرگتر میشی و این روزا واسه ما خاطره میشه.خیلی شیطون شدی و شلوغ کاری می کنی و خودتو واسه همه دوست داشتنی می کنی.تا می خندی اب دهنت میریزه .دوستت داریم قوقولی. علی جون :این همه گوجه از کجا اومده ؟؟؟؟؟؟؟؟   مامانی من این همه گوجه رو چه جوری بخورم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامانی بی خیال عکس شو دارم یخ میزنمـــــــــــــــــــا اخه مامانی من ابنبات به این بزرگی رو چه طوری بخورم اخخخخخخخخخخخ که چقد دوست دارم علی در حال جنب و جوش مامانی اب دهنت داره میریزه دخترا دا...
2 تير 1392

عادت جدید

  پسر کوچولوم این روزا یه عادت تازه پیدا کردی اونم اینه که وقتی خوابت میاد یا وقتی که از خواب میپری  هردوتا دستاتو محکم می کنی تو دهنت یا اینکه دستتو می کنی تو چشم و بینیت .خلاصه با صورتت می جنگی منم تا میتونم سعی می کنم دستاتو نگه دارم ولی تا ول میکنم دوباره دستاتو می بری تو صورتت . خیلی بامزه میشی وقتی این کارا رو می کنی شیطون مامان.دوست دارم خیلی خیلی زیاد   اینم عکسای جوجو وقت خواب که مامان گرفته ...
1 تير 1392

کلیسا ی چالدران

امروز ١٤ خرداد قرار شد بریم طرفای چالدران.امروز اولین سفر یه روزه ی علی جون بود ساعت ١٢ ظهر راه افتادیم واسه ناهار کنار کوه نگه داشتیم خیلی جای خوبی بود ولی چون هوا یه کمی واسه علی جونم سرد بودبامامانی تو ماشین موندیم .بعد ناهار راه افتادیم که بریم کلیسای چالدران .منو علی اولین بار بود که به اونجا میرفتیم ولی بابایی قبلا با دوستاش رفته بودحالا می خوام یه کم در مورد کلیسا واسه دوستامون بنویسم قره کلیسای چالدران قره کلیسا یا کلیسای تادئوس مقدس یا کلیسای طاطاووس ، نام کلیسایی تاریخی در استان آذربایجان غربی ایران است. این کلیسا در۲۰ کیلومتری شمال شرقی چالدران در کنار روستایی به همین نام واقع شده‌است.در ت...
1 تير 1392

چهار ماهگیت مبارک

امروزشنبه ٢٥ خرداد عزیز دل مامان امروز دقیقا ٤ ماهت تموم شد و رفتی تو ٥ ماهگی .انگار همین دیروز بود که واسه اولین بار چشماتو باز کردی و اومدی تو بغل مامان و بابا .روزا تند تند میگذرن و کوچولوی مامان تند تند بزرگ میشه.مامانی امروز بازم وقت واکسنت بود با مامان جونی بردیمت مرکز بهداشت .بازم مثل اون دفعه من بیرون اتاق وایستادم ومامانی پاتو گرفت .این بار فقط از یه پات واکسن زدن .واسه همین کمتر گریه کردی .قربون شیر مرد خودم برم. تو خونه اروم خوابیدی و مامانو اذیت نکردی. وزن علی جون :٦کیلو ٧٠٠گرم                     ...
26 خرداد 1392

شعرای قند عسلی

فندق مامان& این شعرارو  هر روز برات می خونم و تو می خندی و شلوغ کاری می کنی .توام وقتی بزرگ شی این شعرارو واسه مامان می خونی . کلاغه میگه قارقار مامانش میگه زهرمار باباش میگه ولش کن چادر سیاه سرش کن از خونه بیرونش کن ای زنبور طلایی نیش میزنی بلایی زمستون خوابیدی خواب گلارو دیدی پاشو پاشو بهاره گل واشده دوباره خرگوش من چه نازه گوشاش چقد درازه ...
19 خرداد 1392

اسیاب خرابه ی جلفا

امروز ١٧خرداد ٩٢ قند عسل مامان/ واسه اولین بار با مامانی و بابایی وجمع خونواده به اسیاب خرابه ی جلفا رفتیم. جای واقعا جالب و خوبیه . ما هرسال یکی دو بار تابستونا به اونجا میریم .امسالم با علی جون جونی  رفتیم .می خوام یه شرح کوچولو درمورد اسیاب به دوستایی که تاحالا اونجارو ندیدن بدم که وسوسه بشن و یه سری به اسیاب بزنن .واقعا یه تیکه ازبهشته   اسیاب خرابه ی جلفا آسیاب خرابه یکى از زیباترین مناظر دیدنى آذربایجانشرقى است که در حدود ۲۷ کیلومترى علمدار گرگر (هادى شهر) قرار دارد و در نوار مرزى ایران و جمهورى آذربایجان در ۵ کیلومترى روستاى منجن آباد در حاشیه رود ارس واقع شده است. شما میتوانید در سر راهتان به جلفا کمی را...
19 خرداد 1392

دو تا سه ماهگی علی

گل پسرم هر روز که میگذره تو بزرگتر میشی و من قدرت خدارودر تو می بینم .روزی هزار بار خدارا شکر میگم که پسری سالم به من هدیه کرد  .                                                                             کم کم داری منو بابایی رو میشناسی.لبخند زیباتوبه ما ه...
12 خرداد 1392